کد مطلب:36521 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:188

خوش سابقگی پیامبران و اولیای خداوند مهمترین کمند...











اكثریت مردم به دلیل سابقه ی زندگی پیامبر اسلام (ص) به او ایمان آوردند. می گفتند كه او چهل سال در میان ما پاك زیسته است و در این مدت از این مرد امین حتی یك دروغ نشنیده ایم و اكنون كه ادعای پیامبری می كند، حداقل می توانیم اطمینان زیادی به صدق او داشته باشیم و ادعایش را به راحتی دروغ نخوانیم. در تواریخ آمده است كه ابوبكر درباره ی دلیل ایمان آوردنش به پیامبر گفته بود كه: «هذا وجه صادق» یعنی پیامبر چهره ی صادقان را دارد و شخص فریبكاری نمی نماید. پیامبران به مدد همین گونه جاذبه ها از مردم دلربایی می كردند. به تعبیر مولوی:

[صفحه 31]

معجزات از بهر قهر دشمن است
بوی جنسیت پی دل بردن است


(مثنوی، دفتر ششم، بیت 1177)

معجزه برای سركوب كردن دشمنان بود. پیامبران با معجزات مردم را مبهوت نمی كردند و از آنها نمی خواستند كه در بهت ناشی از معجزه به ایشان ایمان بیاورند. سرمایه پیامبران، در درجه اول تحبیب بود نه ارعاب.[1] ولی البته جواب دشمنان را هم داشتند و می دادند. فرعون در مقابل موسی سخن حقی برای گفتن نداشت اما با بیان دو نكته، روی سوابق موسی انگشت گذاشت. وی یكی از این دو نكته را برای تحقیر موسی و دیگری را با هدف ایجاد سوء سابقه ای برای او بیان كرد. فرعون برای تحقیر موسی گفت:

... الم نربك فینا ولیدا و لبثت فینا من عمرك سنین (شعراء، 18)

مگر تو همان كودكی نیستی كه خودمان بزرگت كرده ایم و چند سالی از عمرت را هم در میان ما بوده ای؟

این بیان متضمن نوعی تحقیر است. می گوید تو همان بچه ای هستی كه ما بزرگت كرده ایم و حالا برای ما ادعای پیغمبری می كنی و در برابر ما ایستاده ای! فرعون پس از آن می گوید:

و فعلت فعلتك التی فعلت (شعراء، 19)

و آن كاری را هم كه نام نمی برم، كردی.

[صفحه 32]

آن كار كه فرعون از آن نام نمی برد، كشته شدن یك نفر به دست موسی است كه در قرآن نیز آمده است:

... فوكزه موسی فقضی علیه... (قصص، 15)

موسی مشت محكمی بر او نواخت و او را كشت.

فرعون با بیان این نكته می خواست سابقه موسی را زشت و موهون جلوه دهد. موسی به او پاسخ می داد:

... فعلتها اذا و انا من الضالین (شعراء، 20)

من آن وقت كه چنان كردم، از خطاكاران بودم.

پاره ای از مفسران بر این نكته تنبیه كرده اند كه در همین مجلس گفتگو، فرعون معمولا تعبیرات تحقیرآمیزی به كار می برد و در حین گفتگو با موسی، رویش را به طرف دیگران برمی گرداند و می گوید:

... ما رب العالمین (شعراء، 23)

این خدایی كه این می گوید، یعنی چه؟ فرعون پس از آنكه نمی تواند با تحقیر و خراب كردن سابقه ی موسی، از نفوذ سخن او بكاهد، ساحران را به میدان فرامی خواند. در همین جاست كه موسی معجزه می كند:


معجزات از بهر قهر دشمن است
بوی جنسیت پی دل بردن است


(مثنوی، دفتر ششم، بیت 1177)


در دل هر امتی كز حق مزه ست
روی و آواز پیمبر معجزه ست


چون پیمبر از برون بانگی زند
جان امت در درون سجده كند


زانكه جنس بانگ او اندر جهان
از كسی نشنیده باشد گوش جان


(مثنوی، دفتر دوم، ابیات 3607 -3609)

[صفحه 33]

و از مهمترین دلایل سجده كردن جان امتها، همین خوش سابقه بودن پیامبران است. این امر در مورد تمامی رهبرانی كه به این دنیا آمده اند، صادق است.

امیرالمومنین (ع) به فرزندشان می گویند كه در آغاز راه، سنت گذشتگان را نادیده مگیر و از میان گذشتگان نیز صالحان را انتخاب كن. انسان پاك متعلق به هر مكتبی كه باشد حظی از هدایت دارد و از ناحیه ی خداوند، اقبالی به او شده است. پاكی و پرهیزگاری اموری مستقل از شریعت هستند. قرآن به ما می گوید كسانی به پاكی و نیكی می رسند كه در زندگی خود گذشتهای بزرگ كرده اند:

لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون (آل عمران، 92)

انسان پاك و صالح را به راحتی می توان از انسان ناصالح تشخیص داد زیرا پاكی چون مشك بوی خوش دارد و فاش می شود. البته از مدعیان دروغین و راهزنان و ریاكاران هم باید برحذر بود. لذا امیرالمومنین (ع) به فرزندشان می گویند كه در آغاز راه پیرو سنت صالحان خانواده ی خود باش. این سخن بدین معنی نیست كه تا آخر در همین نقطه بمانی و هیچ گاه دست به وارسی و آزمون نبری. بلكه بدین معنی است كه نقطه ی آغاز را سنت صالحان سلف قرار دهی و از صفر آغاز ننمایی.

از خداوند می خواهیم كه ما را در یافتن راه حق یاری نماید.

و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته

[صفحه 35]


صفحه 31، 32، 33، 35.








    1. مولانا از قول فرعون (و در حقیقت از زبان خود) این نكته را به موسی (و در حقیقت به همه ی داعیان و مصلحان و پیام آوران و مشفقان) یادآوری می كند كه در پی جلب محبت باشید نه ایجاد رعب و وحشت:


      در هزیمت از تو افتادند خلق
      در هزیمت كشته شد مردم زلق


      لاجرم مردم تو را دشمن گرفت
      كین تو در سینه مرد و زن گرفت (...)


      تو بدان غره مشو كش ساختی
      در دل خلقان هراس انداختی (...)


      مر مرا بخریده اند اهل جهان
      از همه عاقل تری تو ای فلان؟


      (مثنوی، دفتر سوم، ابیات 1068 -1083).